وقتی اِما، یک نانوا در نیویورک، برای پختن شیرینی برای جشن سالگرد ازدواج پادشاه و ملکه سانوویا استخدام میشود، متقاعد میشود که یک شغل خوب منجر به عقد قرارداد فروش کتاب آشپزی برای او خواهد شد.
ویکتور والانس، پدری که غایب است و عاشق قمار است، به خانه برمیگردد تا از خانوادهاش پول بگیرد و با آن قمار کند. دخترش به فعالیتهای پدرش مشکوک است و نقشههای او را نقش بر آب میکند. اما وقتی متوجه میشود که گانگسترها سعی در سرقت از پدرش دارند، رفتارش تغییر میکند.
ایمان و برادر کوچکترش، پایار، با پدرشان زندگی میکنند. او به لطف ارتباطش با جوانان شهر، کسب و کاری را برای کسب سود سریع راه اندازی میکند. اما این شروع جدید به چرخهای پیچیده تبدیل میشود که سرنوشت خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد.
داستان زن جوانی که هرگز در جمع جا نمیافتد، اما سینما، چون میتواند وجود خارقالعادهاش را درک کند، به او کمک میکند تا جایگاه ویژه خود را در جهان پیدا کند.
الکس و فرد، فعالان ضد جهانی شدن، قصد دارند ویروسی را در سیستم کامپیوتری یک شرکت بانکی سوئیسی جاسازی کنند تا از اجلاس رهبران بینالمللی باجگیری کنند. اما الکس پس از یک تصادف رانندگی در بیمارستان به هوش میآید و روز حساس قبل را به خاطر نمیآورد. دوست دخترش لوسی ادعا میکند که او را ترک کرده و به نظر میرسد فرد ناپدید شده است. الکس با اکراه قبول میکند وقتی به او یک درمان تحریک عصبی پیشنهاد میشود که ممکن است به او در بازیابی حافظهاش کمک کند.
جنگلها که زمانی نمادهای طبیعت وحشی بودند، اکنون در حال گذراندن مرحلهای بیسابقه از صنعتی شدن هستند. از دست رفتن دانش فنی سنتی، استفاده بیملاحظه از کودها و آفتکشها، و همچنین تکمحصولی که از مدل کشاورزی معاصر پیروی میکند، به واقعیتی وحشتناک منجر شده است. مستندی که ما را به فکر فرو میبرد که آیا واقعاً میخواهیم تأمینکنندگان اکسیژن خود را به بیابانهای سبز تبدیل کنیم.
در یک کانون اصلاح و تربیت نوجوانان، جایی که تماس فیزیکی ممنوع است، جو و ویلیام عاشق هم میشوند. برای دوست داشتن یکدیگر، آنها باید قانون را زیر پا بگذارند.
زندگی سیمون ویل - چهره مشهور فرانسوی که از هولوکاست جان سالم به در برد و به یک سیاستمدار، فعال حقوق بشر و فمینیست برجسته تبدیل شد - را از طریق مجموعهای از خاطرات غیرتاریخی بررسی میکند.
در روستایی کوچک در جنوب فرانسه، داگ و میرالس دوستی پر فراز و نشیبی را تجربه میکنند. این دو نفر با ورود السا، زن جوانی که داگ عاشقش میشود، به روستایشان دچار مشکل میشوند.
مانتا استار یک مهروی جنوبی است که با ناز و نعمت پیش از جنگ داخلی در جنوب آمریکا بزرگ شده، اما پس از مرگ پدرش زمانی که متوجه میشود مادرش سیاهپوست بوده است، دنیایش نابود ...
مردی که همسرش را از دست داده با کمک دو فرزند باهوشش، دوباره با عشق دوران دبیرستانش که اتفاقاً یکی از بزرگترین ستارههای پاپ دنیاست، ارتباط برقرار میکند.
پنج دوست قدیمی تصمیم میگیرند به جای زندگی در خانه سالمندان، با هم زندگی کنند؛ یک دانشجوی مردمشناسی که پایاننامهاش درباره جمعیت سالخورده است، به آنها ملحق میشود.
گابریل در سن ۱۲ سالگی توسط پدر وینسی، مدیر مدرسهاش، مورد آزار جنسی قرار گرفت. پانزده سال بعد، او هنوز آسیبهای روحی دارد. گابریل که دائماً از این اشتباه که پنهان نگه داشته بود، رنج میبرد، اسلحهای میخرد و به مدرسهای نزدیک به مدرسه شبانهروزی نقل مکان میکند که کشیش هنوز مدیر آن است...
کلئو شش ساله، پرستار بچهاش گلوریا را بیش از هر چیز دیگری دوست دارد. وقتی گلوریا مجبور میشود برای مراقبت از فرزندانش به کیپ ورد بازگردد، این دو باید از آخرین تابستانشان با هم نهایت استفاده را ببرند.
در بحبوحه بحران میانسالی، نویسندهای به نام سایمون پولاریس دیگر نمیخواهد بنویسد. روزی روانکاوش به او گفت که ساعتی دارد که جان اف کندی در روز مرگش به دست میبست. این ساعت به یک وسیلهی مورد علاقه برای سایمون تبدیل میشود.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...