زنی در حالی که از دلشکستگیاش بهبود مییابد، سرپرستی سگی را بر عهده گرفته است. وقتی صاحب سگ برای نجات او برمیگردد، جرقههایی به هوا میرود یا این فقط منجر به دلشکستگی دیگری میشود؟
پس از اینکه ویدئویی از نیکی «اسپارکس» ترنر، مکانیک بیتکلف، پخش میشود، او عاشق جرمی میچل، روزنامهنگار جذاب، میشود، در حالی که آنها تلاش میکنند نیکی را به اولین مجری زن بزرگترین نمایشگاه اتومبیل آمریکا تبدیل کنند.
تیلور که برای یافتن استعداد آشپزی خود به عنوان یک ستاره تلویزیونی تلاش میکند، برای دیدار با والدینش به زادگاهش بازمیگردد. او باید بین تجدید رابطهاش، نجات رستوران خانوادگیاش یا حرفه رویاییاش به عنوان یک سرآشپز مشهور جهانی یکی را انتخاب کند.
والتر پیر و بیوه، کوین و مادرش، دکتر لیزی، را برای صرف چای دعوت میکند. در آنجا، لیزی با پسرش، چارلی، خلبانی که به تازگی برای بیمارستان استخدام کرده است، آشنا میشود. هم والتر و هم کوین ۵۰ سال جوانتر به یک دوست نیاز دارند. لیزی و چارلی هم همینطور؟
لیلی، زنی ناامید و عاشق رمانهای عاشقانه و ادبیات، وقتی آرزویش برای صحبت با نویسنده مورد علاقهاش به حقیقت میپیوندد و خود جین آستن در زندگیاش ظاهر میشود، شگفتزده میشود.
آدام، بازیکن هاکیِ بدذات، و مری، صاحب کتابفروشیِ در حال تقلا، باید با هم همکاری کنند تا وجههی یکدیگر را بازسازی کنند. دشمنی و جذابیت متقابل آنها، باعث میشود که برای رسیدن به هدفشان تلاش کنند.
دو عاشق که از هم جدا شدهاند، در یک عروسی با هم آشنا میشوند و تقریباً قبل از اینکه رابطهشان را تمام کنند، در رختکن با هم آشنا میشوند. آنها توافق میکنند که اگر این رابطه واقعی باشد، اعترافات صادقانهای درباره گذشتهشان رد و بدل کنند.
لونا (جوسلین هادون) یک رقصنده سابق است که آن رویا را برای یک زندگی آرام و مدیریت کسب و کار ساختمانی خانوادهاش کنار گذاشته و این فرصت را پیدا میکند که یک سالن ورزشی را به استودیویی برای نمایشهای هوایی تبدیل کند. وقتی او لحظهای را برای رقصیدن با لباسهای ابریشمی امتحان میکند، بنت (الیور رنو)، یک هوانورد حرفهای که از اجرا در سراسر جهان به خانه بازگشته است، مخفیانه او را کشف میکند. بنت از اینکه وارد شود و ببیند پیمانکارش مشغول بازی با لباسهای ابریشمی است، خیلی خوشحال نیست، اما...
وقتی اِما، یک نانوا در نیویورک، برای پختن شیرینی برای جشن سالگرد ازدواج پادشاه و ملکه سانوویا استخدام میشود، متقاعد میشود که یک شغل خوب منجر به عقد قرارداد فروش کتاب آشپزی برای او خواهد شد.
یک اشتباه باعث میشود که جواهرساز آماتور، ملیسا، توسط مدیرعامل یک شرکت بزرگ جواهرات به همراه پسر خیلی جدی مدیرعامل، جیک، برای تشکیل یک خانواده عروس استخدام شود. آنها با اکراه با هم شریک میشوند، اما ماجراجویی آنها به چیزی بیش از همکاری صرف ختم میشود.
دبیر زیبایی یک مجله زنان، یک عکاس تازه کار را متقاعد میکند که وقتی نامزد سابقش با شخص دیگری نامزد میکند، وانمود کند که دوست پسرش است. آنها مجبور میشوند با هم همکاری کنند تا اعتبار رو به زوال مجله را دوباره احیا کنند...
چارلی، بنیانگذار مصمم یک اپلیکیشن دوستیابی، پس از جدایی علنیاش، در آستانه ورشکستگی است و با لیام، یک متخصص بازاریابی با اعتماد به نفس و نوآور، همکاری میکند تا شرکتش را نجات دهد.
صاحب کافهای که همه در آن عاشق هم میشوند، ممکن است همه چیزش را از دست بدهد، وقتی یک سلبریتی معروف از او خواستگاری میکند و رابطهشان به هم میخورد، بنابراین صاحب کافه قسم میخورد که او و نامزد احتمالیاش را دوباره به هم برساند، اما در نهایت خودش عاشق آن سلبریتی میشود.
لیلی به همراه مادرش به اسکاتلند سفر میکند و دوباره با لوگان، دوست خانوادگی دوران کودکیاش، ارتباط برقرار میکند. لیلی و لوگان بیخبر از اینکه مادران فضولشان نقشهای برای به دردسر انداختن آنها کشیدهاند.
یک خبرنگار جاهطلب که به دنبال یک موفقیت بزرگ است و یک شاهزادهی عجول که برای ماموریتی به نیویورک فرستاده شده است، در طول تعطیلات، دنیایشان با هم برخورد میکند و عشق و آنچه را که در کریسمس بیشترین اهمیت را دارد، کشف میکنند.
وقتی لکسی کرنشاو، مشاور املاک حرفهای، برای بستن قرارداد یک مزرعه بزرگ قبل از کریسمس به زادگاهش توباک، آریزونا فرستاده میشود، خیلی زود مجبور میشود با مشکلات خانوادگی سابق و همچنین صاحب جذاب مزرعه که از فروش خانهاش امتناع میکند، روبرو شود.
یک مدیر شهری از دوست دوران کودکیاش کمک میگیرد تا مراسم خیریه کریسمس شهرش را درست برگزار کند، در حالی که دوست دوران کودکیاش مشغول آماده کردن او با دوست صمیمیاش است.
درست قبل از کریسمس، مری آن یک دختر بچه را به فرزندی قبول میکند تا به تنهایی بزرگ کند. او و نوزاد به دلیل آب و هوای بد، کریسمس را در بیت لحم، پنسیلوانیا، گیر میافتند. تنها انتخاب او وقتی مسافرخانه پر است، ماندن با جو، برادر صاحب مسافرخانه است.
لوسیِ وفادار و تیزبین، دستیار شخصی ستارگان است و میتواند از پس هر موقعیتی برآید. وقتی پرنس روپرت برای آمادهسازی یک مهمانی بالماسکه به نیویورک میرسد، لوسی عاشق کارفرمای جدیدش میشود.
عکاس، دانی، که غرق در وقایع کریسمس و دیدار غافلگیرکننده والدینش است، از وکیل آملیا کمک میخواهد. تظاهر به قرار گذاشتن، راه حل مناسبی است تا زمانی که احساسات واقعی شکل بگیرند.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...