در این تریلر روانشناسانه از الیویه ماست-دپاس، وقتی یک تراژدی ناگهانی زندگی دو زن و خانوادههایشان را از ریشه میکند، آنها شروع به زیر سوال بردن روابطی میکنند که زمانی بسیار برایشان عزیز بود.
در حالی که او به همراه ارتش زنان خود در نبردی قهرمانانه علیه محاصرهکنندگان اسپانیایی میجنگد، کناو که از نفرت و اندوه اعدام کوچکترین دخترش رنج میبرد، در معرض خطر از دست دادن دختر بزرگترش نیز قرار میگیرد.
جنیفر روجیرز، پیانیست چیرهدست بیست و سه ساله، بیشتر عمرش را با یک راز وحشتناک زندگی کرده است. وقتی او در مسابقه مشهور جهانی ملکه الیزابت شرکت میکند، خاطره یک تجربه آسیبزای دوران کودکی دوباره به ذهنش خطور میکند.
چارلز، شوهر هلن رگنیه که بیمار روانی است، با عصبانیت پسرشان میشل را زخمی میکند. چارلز به خانه والدین ثروتمند و حیلهگرش برمیگردد، والدینی که هلن را به خاطر وضعیت پسرشان سرزنش میکنند و قسم میخورند که حضانت میشل را به دست آورند. در حالی که پسر در بیمارستان است، هلن اتاقی را در یک پانسیون در همان نزدیکی اجاره میکند. خانواده رگنیه، پاول توماس، یکی از آشنایان خانوادگیشان که به پول نیاز دارد، را استخدام میکنند تا قبل از جلسه دادگاه در مورد حضانت، اطلاعاتی در مورد هلن پیدا کند. پاول به پانسیون نقل مکان میکند و با کمک...
یک بازیگر در حین اجرا مسموم شده و روی صحنه جان خود را از دست میدهد. مارتین، یکی از اعضای گروه و دوست قربانی، در حالی که توسط سازمانی مرموز به نام عطر سبز تحت تعقیب است، به مظنون اصلی تبدیل میشود.
فاطمه زهرا و پسر نوجوانش سلیم از جایی به جای دیگر نقل مکان میکنند و همیشه سعی میکنند از آخرین رسوایی که در آن گرفتار شده است، فرار کنند. وقتی سلیم حقیقت گذشته آنها را کشف میکند، فاطمه زهرا عهد میکند که شروع تازهای داشته باشد. در طنجه، فرصتهای جدید، مشروعیتی را که هر دو آرزویش را دارند، نوید میدهند، اما نه بدون اینکه رابطه ناپایدار مادر و پسر را به نقطه شکست برسانند.
یک زوج فرانسوی-آفریقایی که آرزو دارند سرپرستی یک نوزاد را برعهده بگیرند، زمانی که متوجه می شوند این نوزاد سفید پوست است هرج و مرج و درگیری خانوادهشان را فرا میگیرد...
"ژاک" که به تازگی از کارخانه اخراج شده است ، برای پرداخت بدهی خود به دنبال کار میگردد تا اینکه از طرف یک گروه مافیای ماموریتی با پول کلان به او پیشنهاد میشود ، در ...
در بحبوحه موج گرما، ابری شوم ظاهر میشود و به همراه آن باران اسیدی کشندهای میبارد. یک خانواده از هم جدا شده باید برای فرار از این طاعون که جهان را ویران کرده، دور هم جمع شوند.
داستان سیلو، مادری که دختر نوجوانش در شمال مکزیک ربوده میشود. وقتی مقامات هیچ حمایتی در جستجو ارائه نمیدهند، سیلو امور را به دست خود میگیرد و از یک زن خانهدار به یک مبارز انتقامجو تبدیل میشود.
در یک کانون اصلاح و تربیت نوجوانان، جایی که تماس فیزیکی ممنوع است، جو و ویلیام عاشق هم میشوند. برای دوست داشتن یکدیگر، آنها باید قانون را زیر پا بگذارند.
سال ۱۹۹۷ است. فرانک، یک نابغه کامپیوتر که سرش به کار گرم است، شیفته زندگی شبانه و اشتیاقی ناسالم برای اثبات خودش، فقط یک چیز میخواهد: دیسکوی خودش که نه تنها از رقبا پیشی بگیرد، بلکه آنها را تحقیر کند.
وقتی بنجامین، که یک بومی دیجیتال است، ۱۸ ساله میشود، جعبهای از آثار باستانی را از پدر گمشدهاش به ارث میبرد. او یک کتاب عتیقه را به اسلین، دختری که به او چشم دوخته است، میدهد و ناخواسته واکنشی زنجیرهای را به راه میاندازد. پیرمردی به نام زپوس نیز به کتابی که زمانی متعلق به نقشهکش مرکاتور بوده، بسیار علاقهمند است. این سه نفر با استفاده از پیامهای مخفی موجود در کتاب مرکاتور، راز را کشف میکنند و در عین حال باید یک قدم از رقیب مرموز خود جلوتر باشند.
لویی جسد مردی را جلوی آپارتمانش پیدا میکند. او که توسط کاپیتان بورون بازداشت شده، خود را در یک بازجویی سورئال مییابد. اما وقتی پلیسها دیوانه هستند، چطور میتوانی بیگناهی خودت را ثابت کنی؟
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...