«جکی وانمارسنیل» یک گاودار جوان در لیمبورگ است. هم اکنون یکی از دامپزشکان پست و سنگ دل پیش او آمده تا یک معامله بودار و قابل بحث را با یکی از سوداگران بدنام کشور جوش ...
“جک” نام پسری است که در سردترین روز اسکاتلند در قرن 19 چشم به جهان می گشاید اما به علت سرمای زیاد، قلبش را از کار می دهد و تنها مامایی که در آنجا حضور ...
«جین» که یک مادر نویسنده با دو فرزند است، متوجه تغییراتی نگران کننده در اطرافش می شود. بدن او در حال تغییر است، اما به نظر می رسد که اطرافیانش متوجه این مسائل نیستند. خانواده ...
در سال 1980 گروهی از سیاه پوستان اتپوپی به عنوان یهودی شناخته شده و بطور مخفیانه به اسرائیل منتقل شدند.روز قبل از انتقال پسر یک مادر یهودی می میرد.او به نام پسرش یک پسر نه ...
کتابی که خیلی وقت پیش گم شده بود دوباره پیدا شده و موجب ارتباط دو نفر می شود: پیرمردی که در جستجوی پسرش می باشد و دختر جوانی که به دنبال یک همدم برای مادر ...
در سال 1930 فرانسه، دو خواهر که تصور میکنند از قابلیت های مامورا طبیعی برخوردار بوده و میتوانند با ارواح ارتباط برقرار کنند، با یک تهیه کننده خیال پرداز آشنا می شوند و...
In 1833, when the fledgling Belgian kingdom still fears a Dutch invasion, recruits were selected annually from an age cohort by a draw of lots in each locality. In this grim, then contemporary drama by the 'father of Flemish literature', Hendrik Conscience, Jan Braems, a poor and naive farmers-boy, accepts the not uncommon offer by a rich family to sell his lucky ticket (out) to their son for a hefty sum compared to the miserable labor wages at the time. Army life is even harsher then a farmhand
Felicia expects that her sister will drive her to the Bucharest airport for her flight to Amsterdam. The sister flakes out, triggering a chain of frustrating complications that conspire to keep Felicia waiting with her excessively protective yet well-meaning mother at the airport.
Samuel's life is a mess. His girlfriend just left him and he is out of a job. Having hit rock bottom, he decides suicide will be the only way out. While attempting to kill himself, he rescues the life of his neighbor Charlyne. Trying to cheer her up, he tells her he is sent from heaven to make her happy again.
چارل و مونیک یک زندگی ناتمام در یک شهر کوچک دارد. وقتی عشق قدیمی مونیک و پدر دخترش از راه می رسند، تنش ها بالا می رود. 24 ساعت ما این افراد را با ناامیدی دنبال می کنیم.
When investment banker Linda Bachmann and her team arrive at Lord and Lady Macintosh's country estate, the signs are not good for a relaxing weekend in Scotland.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...