فیلم داستان دو معشوق را روایت می کند. پرم و نیشا .برادر و خواهر بزرگ آنها ازدواج کرده اند. پس از اینکه آنها اولین فرزند خود را به دنیا می آورند، بزرگترها تصمیم می گیرند ...
پدر ویرا سیمها ردی مردی محترم در دهکده ای است و پسرش بالا سیمها ردی در ایالات متحده ساکن است. وقتی پدرش در سیاست دهکده کشته می شود، بالا سیمها به هند برمی گردد و از کسی که پدرش را کشته است انتقام می گیرد.
چند دوست به همراه اعضای مافیای روسیه در جزیره ای دور افتاده گرفتار می شوند در حالی که استفاده از مواد مخدری جدید در یک مهمانی همه را تبدیل به زامبی کرده است...
در میان پسزمینه تاریک هوای آخرالزمانی دهلی و تشدید خشونت، دو برادر زندگی خود را وقف محافظت از یکی از قربانیان دوران پرتلاطم میکنند: پرندهای که به نام بادبادک سیاه شناخته میشود.
انسانها موتورهای بزرگ را روی سطح زمین برای پیدا کردن یک خانه جدید ساخته اند. اما جاده به جهان خطرناک است. به منظور صرفه جویی در زمین، جوانان یک بار دیگر باید به جلو حرکت کنند تا یک مسابقه را در برابر زمان زندگی و مرگ شروع کنند.