آهانا، نیل و عماد سه دوست بیست و چند ساله هستند که سعی میکنند در عصر دیجیتال معنا پیدا کنند. آنها در حین عبور از پیچیدگیهای روابط و خودشناسی به یکدیگر تکیه میکنند.
یک پزشک از آمریکا به هند سفر میکند تا در مورد مردی با قدرتهای شفابخشی ماوراءالطبیعه تحقیق کند و وجود یک قدرت تاریک را کشف میکند که پتانسیل تبدیل انسانها به گونههای جدید را دارد.
وقتی همسرش به دلیل اعتیاد او به الکل نذر میکند که فرزندشان را سقط کند، گانو که آدم بیعرضهای است، در حالی که با عادتهای الکلی خودش دست و پنجه نرم میکند، به ممنوعیت الکل در شهرش اعتراض میکند.
مردی خانهی پیرمردی را برای اولین سرقت خود انتخاب میکند و این شروع مجموعهای از اتفاقات است که باعث میشود هر دوی آنها به زندگی از زاویهی جدیدی نگاه کنند و در کنار همراهان جدیدی در شهر بمبئی قرار بگیرند.
داستان در دهه ۱۹۶۰ هند اتفاق میافتد، جایی که آرچی و گروهش در حالی که توسعهدهندگان تهدید به تخریب یک پارک محبوب میکنند، به دنبال عشق، دوستی و آینده ریوردیل هستند.
عشق پسر به پدرش. پدر که اغلب به دلیل کار از خانه دور است، قادر به درک شدت عشق پسرش نیست. از قضا، این عشق و تحسین پرشور به پدر و خانوادهاش باعث ایجاد اختلاف بین پدر و پسر میشود.
ود ویاس تریپاتی، معروف به باجان کومار، مردی هندو و معتقد است که وقتی متوجه میشود در واقع از بدو تولد مسلمان بوده، با بحران هویت و معضل شخصی روبرو میشود.
Moushmi is accused of killing her best friend and roommate, but claims that it is a demon who made her do this, she is innocent. This demon has been following her since the day her sister passed away.
"کیشن" مردی مهم در دنیای مطبوعات با "کژال" زنی خانه دار که به همسر خود برای داشتن روابط مخفیانه مشکوک است،ازدواج می کند."پوجا" همسر تاجر بزرگ بین المللی "پرم" است."سانجانا" عاشق "سانی" عکاس وفادار "پرم" ...
تایگر و زویا مجبور میشوند از مخفیگاه خود بیرون بیایند تا ماموریتی را برای تبرئه خود انجام دهند، زمانی که یک مامور سابق ISI آنها را به خیانت متهم میکند.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...