آج شروع به خواب دیدن مرگ والدینش می کند. او تصمیم می گیرد به همراه برادرش و خانواده برادرش به محل کشته شدن آنها برگردد. اما افسانه ها می گویند چیزی مرموز در این جنگل ها پرسه می زند.
یک روح شیطانی دختری را در خانه اش آزار می دهد. داخل خانه اتفاقات ناگواری برای او و اعضای خانواده اش رخ می دهد. یکی از شخصیت های قدیمی بازگشته و سعی می کند این خانواده را از سرنوشت شومی که در انتظارشان است نجات دهد...
هان وقتی دو نفر به دنبال سرنخهایی برای شناسایی قربانی بیسر میگردند، متوجه میشوند که همه اینها به یک جراح پلاستیک برجسته به نام کائو اشاره میکند که به نظر میرسد سابقه پیچیدهای با هان در گذشته داشته است.
فایه ال. رایان یک نویسنده موفق است که در سوگ از دست دادن همسرش می باشد. او به کلبه ای در کنار دریا عقب نشینی می کند تا کتاب بعدی خود را تمام کند. او در آنجا متوجه می شود که چیزی بیش از گذشته اش او را آزار می دهد.
مرد جوانی به عمارت پدرش در لوئیزیانا می رسد تا متوجه شود که یک فرقه مخفی از موجودات بالدار برای زنده کردن مردگان برای انجام دستورات خود استفاده می کند.
یک معتاد در حال بهبودی، که ناامید از زندگی منزوی خود می باشد، پس از ناپدید شدن پسر خردسالش با احساس گناه سرگردان شده است. او با پیشنهاد عجیبی روبرو میشود تا حقیقت را در مورد آنچه اتفاق افتاده است بیاموزد و اوضاع را درست کند: اگر او مایل باشد...
پنج دختر، پنج دوست صمیمی، که همگی به خاطر اشتباهات گذشتهشان در یک شوخی اول آوریل که بهطور مرگبار اشتباه شده بود، تسخیر شدهاند، پس از دو سال دوباره برای یک هفته تابستانی در جنگل ملاقات میکنند تا دوباره با هم ارتباط برقرار کنند و آشتی کنند.