داستان خانواده "بیو" که برنده های بخت آزمایی خود را در کانادا جمع آوری می کنند و به هنگ کنگ باز می گردند تا زندگی مشترک جدیدی را شروع کنند، منهای دختر دوم که به دلیل نزاع خانوادگی او در رابطه با دوست پسرش حاضر نشد ا آنها برگردد.
دو مرد هنگ کنگی باید راهی برای کنار آمدن با زندگی عاشقانه خود پیدا کنند: یکی با دوست دختر بسیار جوان تر همکار است، و دیگری که با دو زن لجباز ازدواج کرده است.
خانواده لینگ مانند بسیاری از مردم هنگ کنگ امیدوارند که به کانادا مهاجرت کنند. اما همگی در یک حادثه مسمومیت جان خود را از دست می دهند. اما مرگ قرار نیست آنها را متوقف سازد، اما به نظر می رسد مهاجرت در زندگی بعدی نیز به پول نیاز دارد.
سالنی جدید و شیک در هنگ کنگ در کنار پیرایش گاهی قدیمی ساخته میشود و صاحب آن، از این ساخت و ساز بسیار خشمگین شده و دعوا و درگیریهایی را با صاحبان آن، آغاز میکند...
بعد از ازدست دادنِ بلیط برنده شدۀ لاتاریشان به خاطر اختلالات بانکی، شانس دوباره به خانوادۀ بیو رو میآورد و مشکل تحصیلات دخترش و ارتقاء شغلش حل میشود همچنین از محل کار او و کل خانوادهاش را به کانادا میفرستند تا زندگی جدیدی در آنجا شروع کنند، جایی که...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...