Two reanimated corpses, dependent on each other for survival, live a life of solitude until a power-hungry magistrate tricks a group of villagers into attacking their lonely castle, fulfilling an ancient prophecy: The Orgy of Blood.
ریشی و دوست دخترش آدیتی در راه ملاقات با پدر ریشی هستند و ماشینشان خراب میشود. غریبهای به آنها پیشنهاد اقامت در خانهاش را میدهد. ریشی چه ارتباطی با آن غریبه دارد و آنها چگونه از این وضعیت عجیب بیرون میآیند.
یک حادثه غم انگیز منجر به نابینایی آکاری میشود، اما او به زندگی و لذتهای کوچکتری که هنوز میتواند برایش فراهم کند، چسبیده است. آکاری خانوادهاش را نیز از دست داده است. او با رویی، یک بوکسور سابق، آشنا میشود، او را گم میکند و این دو شروع به صحبت میکنند. او نیز گذشتهای دارد و از بیشتر جامعه جدا شده است. یک اتفاق به اتفاق دیگری منجر میشود و آنها نسبت به یکدیگر احساساتی پیدا میکنند. با این حال، آنها نیز از چندین طریق به هم مرتبط هستند. رویی تلاش میکند تا کار درست را انجام دهد.
Comedy's "Bitter Buddha", Eddie Pepitone, is a ranting absurdist and a self-deprecating rage machine. His random non-sequiturs are a refreshing antidote to stand-up’s standard observations.
نونا و اوگی با هم دوست هستند. نونا و اوگی به دنبال مکانی میگردند که کشتی نوح به سمت مکان رویایی به گل نشسته است. سفر نونا به آذربایجان آنطور که برنامه ریزی شده بود، پیش نرفت و ...
At the beginning of World War II, when the Nazis invade Denmark in 1940, the Danish ambassador to America declares himself to be the only true representative of the free Danish people.
A former police officer begins to experience haunting visions and hearing voices he believes to be prayers. He does his best to drown them out until an unexpected group of new friends helps him hear his own calling.
Already most of the residents of a small mountain village have emigrated. Because all of the remaining people know each other, most of the affairs are handled among themselves. After one of the local hunter dies after a fall from a deer stand, the policeman Georg Treichel and policewoman Martina Schober believe on a tragic accident. But then it turns out that one of the rungs of the ladder was manipulated, and everything points toward a murder. Shortly after the farmer and hunter Hannes Guggenba
به وون چئول از سرویس اطلاعات ملی جمهوری کره ماموریتی پیشنهاد میشود. او باید افراد مهمی را که در عملیات توسعه سلاحهای کشتار جمعی در کره شمالی شرکت داشتهاند، از بین ببرد. وون چئول مجبور میشود این ماموریت را بپذیرد، در حالی که به دخترش «آه-روم» که در خطر است فکر میکند. عملیات مخفی ماموران ویژه کره جنوبی و شمالی آغاز میشود.
ماسیک (35 ساله)، که توسط رئیسش فریب خورده، ماشین رئیسش را میدزدد و با یک ماشین تفریحی ناامیدانه به آن طرف میرود. او در سراسر لهستان رانندگی میکند، جایی که مردم در حال آماده شدن برای جشن سالگرد نامشخصی هستند. در همین حال، مگدا (35 ساله)، کارمند شهرداری که مسئول رویدادهای سالگرد است و در ابتدا بسیار متعهد است، به تدریج متوجه همه کثیفیها و فسادهای اطرافش میشود. در مقطعی، او باید بین شغل و درستکاری خود یکی را انتخاب کند، اینکه آیا باید آن را بپذیرد یا شغل خود را به خطر بیندازد.
استفان یک دی جی است که مسیر پیشرفت را پیش گرفته. او شهرت زیادی در فضای مجازی به دست آورده است و میزبان یک برنامه ی رادیویی است که شنوندگان زیادی دارد و هر روز بعد از ظهر پخش می شود. او در این برنامه تماس های زیادی از طرفدارانش دریافت می کند. در یک برنامه
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...