در دهه 1950، یک آمریکایی برای بررسی شرایط مبهم مرگ برادرش که در جریان حمله کماندویی جنگ جهانی دوم در فرانسه اشغالی نازیها رخ داده بود، به بریتانیا میآید.
یک شوهر معلول (بری سالیوان) به اشتباه معتقد است که همسرش (لورتا یانگ) و پزشکش (بروس کاولینگ) در حال توطئه برای کشتن او هستند و این سوءظن را در نامهای بیان میکند، که وقتی در نهایت میمیرد، نگرانی جدی ایجاد میکند.
چهاردهم جولای ۱۷۸۹. در حالی که عروسی خواهر بزرگتر و نه چندان جذابش لوئیز با یک اشرافزاده ثروتمند در حال برگزاری است، کارولین شانزده ساله، زیبا، عاشق یک زن جذاب و عیاش میشود. اما گاستون از ازدواج با او سر باز میزند و از روی لج با ژرژ برتیه، یک سیاستمدار، ازدواج میکند. دو سال بعد، او دوباره گاستون را ملاقات میکند و بار دیگر عشق در نگاه اول است. اما شوهرش که یاغی اعلام شده، کارولین باید پنهان شود. گاستون به او کمک میکند، اما کسی به او کمک میکند.
"کای دانستان" و همسرش که به تازگی ازدواج کرده اند، اعلام می کنند به زودی صاحب فرزندی خواهند شد.این خبر پدر او را با این واقعیت که به زودی پدربزرگ خواهد شد روبرو می کند...
یکی از بازرسان وظیفه شناس سازمان پست درباره ی قتل یکی از همکارانش تحقیق می کند. او متوجه می شود که تنها شاهد این قتل، یک راهبه، هم اکنون مورد هدف قاتلان واقع شده است...
در سال 1874 ، تگزاس رنجرز که قادر به از بین بردن باند متخلفان قانون شکن نبودند ، دو محکوم سابق را برای کمک به ردیابی و انهدام باند سام باس استخدام می کنند.
پیت کارور پس از 15 سال حبس به خاطر سرقت قطار، اکنون از زندان آزاد شده است. او تنها بازمانده ی گروه خلافکاری است و تصمیم دارد در غار هایی که غنائم دزدی مخفی شده اند، به دنبال آن ها بگردد.
روزی روزگاری زنی سالخورده نوزادی تنها را پیدا می کند.او نوزاد به نزد خود می برد اما پس از مرگ او،کودک،"تاتو" به یتیم خانه می رود.او یتیم خانه را به عنوان یک مرد جوان خوشحال ...
در کشور عقب افتاده آفریقای جنوبی، وزیر سیاه پوست، استفان کومالو، به شهری سفر می کند تا پسر گم شده خود را جستجو کند، اما مردم خود را در فلاکت و پسرش را یک جنایتکار می بیند.
صاحب یک قاطر ناطق ، که اکنون یک پرورش دهنده اسب است ، با گانگسترها درگیر می شود. به صورت دقیقتر باید گفت که این قاطر سخنگو تصمیم میگیرد که به استاد خود (دونالد اوکانر) کمک کند تا وی بتواند از پس باند راکتیها، نجات پیدا کند و ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...