هری جوان عاشق است و می خواهد با یک هنرپیشه ازدواج کند که باعث نارضایتی خانواده اش شده است. هری فکر می کند که اسقف آرمسترانگ از عشق چیزی نمی داند، بنابراین آرمسترانگ داستان ریتا و خودش را برای او تعریف می کند. ریتا یک ستاره اپرا بود که آواز می خواند.
پیشنهاد کاری جدید پیتر وینکلر قرار است او را از معشوقه ی خود "هلا" دور کند، اما وی این پیشنهاد را از او مخفی نگه داشته است. عدم اعتماد متقابل و شایعات شریرانه رابطه آنها را تهدید می کند، زیرا آنها قصد دارند با یکدیگر خداحافظی کنند.
"استنلی" و "اولیور" تلاش می کنند شبی آرام را در خانه گذرانده و به بازی چکرز مشغول شوند.اما به نظر می رسد فرزندان بازیگوششان این آرامش را از آنها می گیرند و...
پس از شکست در انتخابات فرمانداری، دادستان منطقه "مارک بردی" به عنوان رئیس یک زندان ایالتی که بسیاری از تبهکارانی که به زندان انداخته در آن هستند منصوب می شود و...
گروهی از سربازان پیاده نظام آلمانی در جنگ جهان اول در سنگرهای فرانسوی زندگی می یکنند.آنها در دهکده ای پشت خطوط نبرد، آرامش پیدا کرده و ساکن می شوند اما حمله های نیروهای فرانسوی وحشت ...
دو زندانی در طول تولید یک برنامه نمایشی فرار می کنند تا به کمک "استیو" زندانی سابقی که گذشته اش در آستانه افشا شدن توسط مردی است که برای دوست او "جودی" پاپوش درست کرده ...