وقتی سامانتا هارت، نویسنده مجله سیاتل به خانه فرستاده می شود تا مقاله ای در مورد عروسی تاکستان هاثورن بنویسد، او متوجه می شود که فردی که قلب او را شکسته است، نه تنها تاکستان را اداره می کند، بلکه قرار است در آنجا ازدواج کند.
طراح داخلی، لیلی، به خانه برمی گردد تا به عمه اش مگی کمک کند تا تختخواب و صبحانه اش را برپا کند، زمانی که با مارکوس، یک خلبان هواپیمای دریایی خوش تیپ آشنا می شود؛ کسی که کارش رساندن سگ های نجات یافته است و به لیلی کمک می کند تا دریابد که خانه واقعاً جایی است که قلب انجاست...