داستان هیلی و بهترین دوستش، بری، که در یک برنامه دوستیابی واقع بینانه شرکت می کنند تا صنعت مد انحصاری شان را تبلیغ کنند. اما وقتی پای عشق، دوستی و شغل در میان است، هیچ چیز طبق برنامه پیش نمی رود و...
کارا و بن خانه کلبه ای نزدیک دریاچه کلارا را رزرو کرده و به همان جایی که جرقه ی رابطه ی عاشقانه شان در کنار دوستان صمیمی و خانواده به ازدواج ختم شد، باز می گردند.
کایلی در یک رستوران از دوست پسر/رئیس خود انتظار خواستگاری دارد و درعوض ترفیع نصیبش می شود. صاحب رستوران دوست پسر دبیرستانی قدیمی اش است که او را سال هاست که ندیده است. آنها به یکدیگر کمک می کنند. عشق در همه جا پراکنده است؟
نویسنده ای به تازگی با دوست پسرش قطع رابطه کرده است. او برای بهبود حالش تصمیم گرفته است به همراه بهترین دوستش به اسکی برود و امیدوار است این سفر برایش تبدیل به منبع الهامی نیز بشود. او در این سفر با مردی هم خانه می شود و...