بازنشستگی به زودی در انتظار لوئیس رویسکو می باشد. او احساس می کند که هیچ دلیلی برای زندگی ندارد. ترانه هایی که او در طول روز رویایشان را می بیند، تسکینی بر تمام بی عدالتی های زندگی او هستند؛ اما بعد از رویارویی با لوسیندا، او شروع به سرودن ترانه ای متفاوت
ریتای 15 ساله که از سپری کردن تابستان در شهر خسته شده تصمیم میگیرد که به دختر همسایه علاقه نشان دهد،یک عکاس که تصاویرش را در ملانیزیا به نمایش میگذراد، چیزی که به عنوان بازی شروع میشود به علاقهای شدید تبدیل میشود که ریتا را...