نوجوانانی به نام های بی گانگ آ-گوو و آ-دوزی در تمام طول روز با هم دعوا و مشکل ایجاد می کنند. یک روز، آنها به طور تصادفی کیفی حاوی اسلحه و مواد مخدر را برداشته و به دنبال برادر جی، دوستی در دنیای خلافکاران، به تایپه می روند.
پانزده صد سال پس از جنگ خدایان، بهشت تنزل یافت. یانگ جیان، خدای ارلانگ، با کار به عنوان یک جادوگر زندگی می کرد. یک روز، یانگ جیان دستور داد تا یک مرد جوان، برادرزاده خود را شکار کند.
در میانه برخورد با بحران های متعدد، تین لیک هنگ، کارگردان فیلم، باید از پدر مبتلا به زوال عقل خود مراقبت کند. ناگهان پدرش به سرعت سنش کاسته میشود و در نهایت همسن پسرش میشود.