فیلم های پرتغالی (Portuguese) - صفحه 2

فیلم داستان عاشقانه تبهکاری به نام ژائو دو سانتون با دانشجوی معماری ماریا لوسیا در برازیلیای دهه 80 را دنبال می کند. در این میان نیروهای پلیس و قاچاقچیان مواد مخدر با هم درگیر می ...

جوناکتو پسر دوست داشتنی مادرش ازدواج می کند. اما او که توسط دوستانش به یک مهمانی مجردی برده می شود، حلقه ازدواجش را گم می کند و...

در یک دنیای موازی، میگل تلاش می‌کند تا با ترفندهایی به یک مهاجرت دسته‌جمعی به سیاره‌ای دیگر بپیوندد. در حالی که او در رویاها و ناامیدی‌های ناشی از جا ماندن از دیگران غرق شده است، با اوا آشنا می‌شود که او را به چالش می‌کشد و مجبور می‌کند تا با هدفش کنار بیاید.

بابی متوجه خیانت شریک زندگی قدیمی‌اش می‌شود و تصمیم می‌گیرد ماجراجویی جدیدی را در زندگی آغاز کند. در این سفر، او با قاضی مارکو آشنا می‌شود و آنها شروع به تجربه داستانی سرشار از تنش‌های جنسی می‌کنند.

آنجلا با رائول ملاقات می‌کند و معتقد است کسی را پیدا کرده که به اندازه خودش عاشق روح آزادش است. این جذابیت بیش از حد باعث می‌شود این زوج همه چیز را رها کنند و رویای بازسازی زندگی خود را در ساحل زندگی کنند. اما این رابطه به سوءاستفاده و خشونت کشیده می‌شود و منجر به یکی از به یاد ماندنی‌ترین قتل‌های برزیل می‌شود.

اقتباس سینمایی از کتاب پرفروش «پردیدا» نوشته کارینا ریسی.

هاردین اسکات، نویسنده‌ی پرفروش، پس از جدایی از عشق واقعی‌اش، به پرتغال سفر می‌کند تا گذشته‌ی خود را جبران کند.

دو دوست قدیمی در آستانه وارد شدن به هجدهسالگی، حقایقی در مورد گذشته پدران گمشده خود کشف می کنند که رابطه محکم دوستی آنها را در میانه نبردی خونین میان دو گروه قاچاقچی مواد مخدر ...

وقتی گروهی از دوستان دانشگاهی توسط یکی از دوستانشان برای آخر هفته به خانه‌ای مرموز دعوت می‌شوند، قصد می‌کنند دوباره با هم ارتباط برقرار کنند و آشتی کنند، اما کم‌کم متوجه می‌شوند خانه‌ای که در آن اقامت دارند، یک خانه معمولی نیست و نقشه‌های خودش را دارد.

سیمون ۲۳ ساله، حقوق جزا می‌خواند و از حقوق زنان دفاع می‌کند و شب‌ها جلوی یک دوربین سکس زنده اجرا می‌کند. یک شب تماشای یک فیلم، انگیزه‌های تاریک او را برای یافتن راهی خطرناک‌تر برای ارضای جنسی بیدار می‌کند.

دو پسر که برای یک نظام برده‌داری سفیدپوست کار می‌کنند به رئیس خود خیانت کرله و سعی می‌کنند به دختران بومی برزیلی که ربوده‌اند کمک کنند تا از جنگل فرار کنند.

ادگار، یک قاچاقچی جنسی، افرادش را می‌فرستد تا گروه‌هایی از زنان را به املاکش در جنگل بکشانند، آنها را زندانی کنند و بفروشند. یک زن قوی‌هیکل از فروخته شدن امتناع می‌کند و نقشه فرار می‌کشد، در حالی که دختران دیگر را متقاعد می‌کند که به او بپیوندند.

در سال ۱۹۷۴، پس از سال‌ها جنگ آزادی‌بخش، پرتغالی‌ها و نوادگانشان از مستعمره آنگولا گریختند، جایی که گروه‌های طرفدار استقلال به تدریج قلمرو خود را پس گرفتند. دختری از قبیله، عشق و خطر را کشف می‌کند، زمانی که مسیرش با یک افسر جوان پرتغالی تلاقی می‌کند. در همین حال، گروه دیگری از سربازان پرتغالی در داخل یک دیوار بی‌نهایت زندانی شده‌اند که پس از بیرون آمدن گذشته از گور و اجرای عدالت مورد انتظارش، باید از آن فرار کنند.

ژان با هدف تسویه بدهی‌هایش با فروش آپارتمان مادرش به لیسبون می‌رود. در فرودگاه، او به طور اتفاقی با ژان، دوست سابق دبیرستانش که کمی فضول و دمدمی مزاج است، برخورد می‌کند.