"دیوید هولست" رهبر حزب و محبوترین سیاستمدار سوئد،مردی خوشتیپ و باهوش است که پیش بینی می شود به عنوان نخست وزیر جدید کشور برگزیده شود.اما چیزی که در ابتدا یک پیروزی آسان به نظر می ...
یوهان فالک بیش از یک سال است که از پلیس استعفا داده و دیگر کاری ندارد. او بیش از هر چیز میخواهد به حومه شهر نقل مکان کند، اما سرنوشت جور دیگری رقم خورده است.
فالک پس از ایجاد جنجال در آخرین ماموریتش، یک کار اداری به او داده میشود که به سختی با شخصیتش سازگار است و در نهایت پیشنهاد یکی از دوستان قدیمیاش را برای خرید یک آژانس تحقیقاتی خصوصی میپذیرد. یکی دیگر از دوستان فالک، سون، یک کسب و کار در استونی خریداری میکند و وقتی گانگسترهای محلی سعی میکنند او را برای پرداخت پول حفاظت تحت فشار قرار دهند، سون از خدمات نیکولاس لمان، یک کارآگاه خصوصی تنومند، استفاده میکند تا آنها را از مسیر خود منحرف کند. با این حال، لمان تمام تلاش خود را میکند تا کارش را انجام دهد.
قویترین (و مهربانترین) خرس دنیا باید مادربزرگ ربودهشدهاش را نجات دهد، زمانی که دزدان سابق شهر به رهبری روباهی بیرحم به نام رینارد، با هم متحد میشوند تا هر چه میتوانند بدزدند.
دوستان بامسی به دنبال زنگوله رعدآسا، عنصری که بامسی را قوی میکند، میروند. در همین حال، رینارد وانمود میکند که آدم خوبی است تا جای بامسی را به عنوان قهرمان شهر بگیرد و محبت میکلینا را به خود جلب کند.
فریگا، که سعی میکند بین شغل پرخطر خود به عنوان مدیر امنیتی در معدن کیروناوارا و زندگی خانوادگیاش تعادل برقرار کند، وقتی شهرش شروع به فرو ریختن در معدن میکند، باید برای زندگی خود و عزیزانش بجنگد.
این فیلم که توسط نهادهای هنری طرد شده، در غم از دست دادن خواهر بزرگترش غرق شده و تحت شکنجه اعتیاد قرار دارد، زندگی ادوارد مونک، یکی از بزرگترین هنرمندان جهان در تمام دوران را به تصویر میکشد.
در آخرین فیلم درباره پلیس نیروی ویژه سوئد، یوهان فالک، او تلاش میکند تا مشکل مافیای اروپای شرقی را که خانوادهاش را تهدید میکند، حل کند. در همین حال، همکارانش به اسنادی دست مییابند که در تعقیب یک شبکه بزرگ و چندملیتی جنایی بسیار مهم است.
گروهی از افراد بسیار متفاوت که در سال ۱۹۷۵ در یک کمون به نام "Together" زندگی میکردند. اکنون سال ۱۹۹۹ است و این جمع به کوچکترین جمع جهان تبدیل شده است. این کمون تنها از دو نفر تشکیل شده است - گوران و کلاس. آنها کمی احساس تنهایی میکنند و ایده تجدید دیدار با دوستان قدیمیشان به ذهنشان خطور میکند.
یوهان فالک به همراه همسر یکی از روسای کشتهشدهی مافیا به لتونی رفته تا رازی را که سه سال از او پنهان مانده بود، حل کند. چیزی که یوهان در طبقهی پایین کلبهای در خارج از ریگا پیدا میکند، نه تنها خودش، بلکه رئیس جدید واحد ویژه پلیس گوتنبرگ، سوفی نورد، و رئیس سابق پاتریک آگرل را نیز شوکه میکند. در همین حال، یک گروه مافیایی لتونیایی در حال جمعآوری کانتینرهای نظامی شوروی پنهان و فراموششده از گودالهای پر از آب در آن نزدیکی هستند. کانتینرهای پر از سلاح. و همه چیز ...
یوهان و همکارانش، سث، یک فروشنده اسلحه و عضو گروهش جک را زیر نظر دارند. آنها در متوجه می شوند که سث در حال فروختن اسلحه به تروریست ها می باشد، اما بدون اطلاع جک. ...
گروه تحقیقات ویژه (GSI) در حال بررسی یک معامله اسلحه توسط مافیا است. GSI یک مامور مخفی را برای بررسی نقشه مافیا اعزام میکند. در همین حال، یوهان فالک با زنی مرموز روبرو میشود که خانوادهاش را تهدید میکند.
"آیدا" و "آلبین" روج خوشبختی هستند.آنها به همراه دوستان خود برای تعطیلات به کلبه ای دور افتاده در میان جنگلهای سوئد می روند.اما شیطانی خطرناک منتظر آنهاست و...
آژانس «دستان یاریرسان» افراد بسیار عجیبی را برای انجام کارهای بسیار عجیب استخدام میکند. حتی سادهترین کارها هم توسط کارکنان بیکفایت اما دوستداشتنی خراب میشوند.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...