عشق. یهویی اتفاق می افتد. بدون قوانین. ممکن است بیمار به نظر برسد، اما عمیق است و درد دارد. برای همه، الکس و کیکی فقط دوستان خوبی هستند. آنها دو دختر هستند که نوع دیگری از عشق را تجربه می کنند.
داستان در مورد دوستی و خانواده است که آن را به یک فیلم برای تماشا و احساس خوب تبدیل می کند. این فیلم با موضوع کریسمس، داستانی است که پدربزرگ سلی در سن 74 سالگی برای نوهاش روایت میکند.
"پاول" دو زن را به طور همزمان دوست دارد."آدریانا" همسرش و مادر دخترش،زنی که ده سال از زندگی اش را با او سپری کرده است و "رالوکا" زنی دیگر.او مجبور است یکی از آنها را ...
"کریستی" افسر جوان پلیس وظیفه شناسی است که به تازگی با "آنسا" ازدواج کرده است.او در جستجوی پسری است که مواد مخدر مصرف کرده و احتمال می رود به دوستان خود نیز می فروشد.او با ...
در دهکده ای دورافتاده در ساله 1953، یک مراسم عروسی با خبر مرگ استالین نیمه کاره می ماند. به دلیل ممنوع شدن جشنهای عمومی، آنها تصمیم می گیرند شادی خود را به صورت یک ازدواج ...
"ایگور" و پدرش "راجر" زندگی مناسبی برای خود با اجاره دادن آپارتمان به مهاجران غیرقانونی دست و پا کرده اند.اما وقتی بازرسی به طور سرزده از آپارتمان دیدن می کند و "آمیدو" در عجله برای ...
رامون آدم مهربانی است، سعی می کند کارهای خوب انجام دهد، اما آنها را بسیار بدتر می کند. او به دنبال آن شخص خاص است و در نهایت به بخارست می رسد، زیرا مشکلاتی به دنبال او است.
سه مرد از یک شهر نیاز دارند که فوری پول بدست بیاورند به همین دلیل تصمیم میگیرند بلیط قرعه کشی بخرند . بلیط قرعه کشی آنها برنده میشود اما فردی آن را میدزدد...
یک افسر راهنمایی و رانندگی که دوست دارد نقش کارآگاه را بازی کند، شروع به تحقیق در مورد یک پرونده می کند و خطراتی فراتر از آنچه که فکر می کرد یک دزدی ساده از کتابفروشی بود، کشف می کند.
فیلم تصویری از رومانی پیش از سقوط "چائوشسکو" است که از نگاه "نلا" روایت می شود.او دختر کلنل سابق پلیس سیاسی رومانی است.پس از مرگ پدرش او بخارست را ترک کرده و به شهر کوچکی ...
طبق یک ضرب المثل قدیمی در شهرستان راچیتل، اگر کسی را در روز پشم ببوسید، با آن شخص ازدواج خواهید کرد. یک داستان ابداع شده در مورد یک عروس دیوانه کل دیدگاه روز پشم را تغییر می دهد.
آقای "لازارسکوی" 63 ساله احساس بیماری می کند و آمبولانس خبر می کند.وقتی آمبولانس می رسد پزشکان تصمیم می گیرند او را به بیمارستان بفرستند.اما آنها مدام بیمارستان را عوض می کنند.وقتی شب از راه ...
یک روز عصر، یک لیوان شراب، 7 دوست وارد یک بازی خطرناک میشوند: تلفنهایشان را روی میز میگذارند و تصمیم میگیرند هر چیزی که آن شب دریافت میکنند، تماسها، پیامها، ایمیلها، با بلندگو پاسخ داده شود یا با صدای بلند خوانده شود.
میرچه، یک افسر اطلاعاتی بازنشسته، متوجه می شود که پسرش در کوهستان گم شده است. پس از روزها جستجو، میرچا تیم نجات خود را گرد هم آورد که منجر به درگیری با جوخه محلی شد.
مارا، یک نوجوان 12 ساله که بیمار است، وارد یک ماجراجویی خارق العاده پر از امید می شود. او یک درخت جادویی واقع در نزدیکی یک مرکز مراقبت تسکینی را کشف می کند که دریچه ای برای داستان مورد علاقه او است: کتاب یون کرانگا، "خاطرات دوران کودکی".
داستان سه دوست که در شرایطی نه چندان خوب به زندان می افتند. در آنجا آنها برای فرار برنامه ریزی می کنند و با کمک یک اوباش محلی موفق به فرار می شوند تا برای سرقت بعدی آماده شوند.