فیلم های مجارستانی (Hungarian)

یک آتش‌نشان پس از اینکه پیشنهاد ازدواجش دود می‌شود و به هوا می‌رود، دچار ترس از ارتفاع می‌شود و رویاهای عجیبی می‌بیند. آیا معلمی که بعداً ملاقات می‌کند، سرگیجه‌اش را درمان می‌کند و قلب شکسته‌اش را التیام می‌بخشد؟

گیولا، یک طرفدار پروپاقرص فوتبال، و همسرش، ماریان، آرزوی بچه‌دار شدن دارند. اما معلوم می‌شود که گیولا نازا است و وقتی نقشه‌هایشان برای به فرزندی گرفتن هم نقش بر آب می‌شود، ماریان پشت سر شوهرش معامله‌ای می‌کند: آنها فرزند به دنیا آمده‌ی یک زن جوان اهل روما را به فرزندی قبول می‌کنند. اوضاع پس از آن، زندگی همه آنها را زیر و رو می‌کند. در حالی که گیولا مجبور است مدام حقیقت را از دوستان نژادپرستش پنهان کند، اتفاقات غیرمنتظره‌ای در زندگی خصوصی‌اش در انتظار اوست و وقتی تیر کوپید از آسمان به او اصابت می‌کند...

فلیکس، یک متخصص ارشد امداد و نجات، در شهری بحرانی، افرادی را که خودکشی کرده‌اند از پل‌ها پایین می‌آورد. پسرش که مخفیانه از عملیات نجات خطرناک فیلم می‌گیرد و آنها را به تلویزیون می‌فروشد، پدرش را مقصر از دست دادن مادرش می‌داند. در حالی که فلیکس سعی می‌کند دوباره با پسرش ارتباط برقرار کند و به هر قیمتی به مردم کمک کند، اتفاقات دراماتیکی رخ می‌دهد.

این فیلم که در بوداپست امروزی اتفاق می‌افتد، یک درام رمانتیک درباره دروغ‌های روابط و آفرینش است که در آن دنیای تبلیغات، نشر کتاب و رسانه‌های اجتماعی با ملاقات تصادفی دو شخصیت اصلی داستان به هم می‌پیوندند. همزمان با اینکه تبلیغ‌کننده‌ی فرسوده و نویسنده‌ی مرموز موفقیت، ارتباط نزدیک‌تری با یکدیگر برقرار می‌کنند، در تار و پودی از احساسات خود و دروغ‌های خوش‌ساختشان گرفتار می‌شوند.

خانواده گیوری مورر در آستانه رفتن به تعطیلات هستند، اما به جای چهار گذرنامه، فقط سه گذرنامه به دستشان می‌رسد. آنها به جای اینکه با یک ماشین آلمانی و مدارک همراهش به غرب بروند، گردشگرانی خواهند بود که از غرب می‌آیند.