هنگامی که پدر لیزا در یک نزاع کشته می شود، متوجه می شویم که او یک دختر مخفی از ازدواج اول خود دارد. نام او ماری است و او یک قاتل محکوم است که در آزادی زودهنگام از زندان بیرون آمده و تنها با یک هدف انتقام جویانه هدایت می شود.
وقتی پدر و مادر انجی به طرز غم انگیزی از دنیا می روند، دنیای او زیر و رو می شود. با این مصیبت برادر بزرگترش، مایکل نزد او بازمی گردد، برادری که از دوران کودکی او را ندیده است.
داستان دختری چهارده ساله به نام “ریگان”، که با مَردی مسنتر از خود آشنا میشود که به ظاهر بیگناه به نظر می رسد. اما رابطهی آنها با چرخشی منحصر بفرد، به یک رابطه شوم تبدیل می شود.