دکتر آلبرت بک پس از فرار از زندان روانی در یک خانه خالی پنهان می شود تا اینکه صاحبان جدید آن به خانه نقل مکان می کنند. او برای عدم مواجه شدن با مادر بیوه مجبور به فرار به داخل اتاق زیر شیروانی می شود و از بالا به تماشای وی می نشیند و محو جذابیت دختر جوانش
تینا و براک قصد ازدواج دارند. براک همسر اول خود را دو سال پیش در یک حادثه غم انگیز از دست داده است. جویس مادر زن قبلی براک با این ازدواج موافق نیست و همه جوره تلاش می کند تا این ازدواج سر نگیرد، حتی تینا را تهدید به قتل می کند تا روز ازدواج که...