در یک شهر کوچک آمریکای جنوبی، پاول مردی که به رابطه داشتن به همه دخترهای شهر مشهور است، عاشق خواهر کوچک بهترین دوستش می شود. او باید به همه ثابت کند که اینبار واقعا عاشق ...
نوح جوانی بیکار است که در حال حاضر با مادرش زندگی می کند اما به دلیل آنکه از لحاظ رفتاری با مادرش اختلافاتی دارد، مجبور به ترک خانه و اشتغال می شود. اشتغال برای کسی ...
جان مون، پس از مرگ همسرش آدری، به همراه دو پسر نوجوانش “کریس” و تیم” به مزرعه ای در مناطق روستایی شهرستان دریز (جورجیا) نقل مکان می کنند تا زندگی روبراهی را آنجا شروع کنند، ...
دو کارگر بزرگراه تابستان سال 1988 را به دور از زندگی شهری می گذراند.مناظر دورافتاده موجب اتفاقاتی برای آنها شده و آن دو با یکدیگر دچار اختلافاتی می شوند و...
"جوئی" مجرمی سابقه دار همیشه تلاش می کند تا از غریزه اش برای افتادن به دردسر دوری کند.اما وقتی با پسری پانزده ساله برخورد می کند، با دو راهی رستگاری یا نابودی روبرو می شود ...
یک مشاور سیاسی کارکشته ی آمریکایی به بولیوی فرستاده می شود تا رئیس جمهور سابقی را دوباره به ریاست برساند. در این راه باید با رقیب دیرینیه خودش که در جناح مقابل فعالیت دارد مقابله ...
منگلهورن مرد سالخورده ای است که در شهری کوچک زندگی می کند اما گذشته تلخ این مرد لحظه ای او را رها نمی کند. منگلهورن در گذشته زن رویاهایش را تنها گذاشته و حالا در ...
«دیل دنتون» (ست رجن) مصرف کننده مواد مخدر برای شام باید به خانه نامزدش برود و شام را با خانواده او بخورد اما قبل از این او باید احضاریه را تحویل دهد که در هنگام ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...