داستان دکتری که دست بر قضا "روانشناس" هم می باشد. وی به قتلی اعتراف می کند. تنها مشکل این است که قتلی که او به آن اعتراف کرده است هنوز اتفاق نیفتاده است. اگرچه اجساد مرده اکنون در همه جا پیدا می شوند.
یک دانشمند دیوانه به طور اتفاقی خود را به یک موجود نیمه میمون، نیمه انسان تبدیل می کند و در نهایت تلاش می کند تا درمانی برای خارج شدن از این وضعیت پیدا کند.
"خانم گریمز" شرور چند کودک یتیم را در مزرعه خود نزدیک به یک مرداب نگه داری می کند.او آنها را وادار به کار در مزرعه کرده و مانند برده با آنها رفتار می کند."مالی" بزرگترین ...
.دکتر ریچارد مارلو با استفاده از مراسم جادوگری و هیپنوتیزم قصد دارد همسر زیبای خود را که سال ها پیش مرده است، دوباره به زندگی باز گرداند. او قصد دارد برای این کار، عصاره ی زندگی تعدادی دختر جوان بی گناه را به همسرش منتقل کند. او این دختران را دزدیده است و در سیاه چالی در زیر عمارتش مخفی کرده است.