جین، پس از اهدای جعبه چوبی که توسط مادرش به او سپرده شده بود، کابوسهای مکرر از مادر گمشدهاش را میبیند که به سمت او میآید و جعبه را میخواهد. جین آن را به خانه بزرگی که در حومه شهر قرار دارد دنبال می کند. در آنجا با پیرمردی آشنا می شود...
دو شاهزاده توسط پدرشان ، پادشاه سوداس ، از راتانا محروم می شوند. در طول سفر ، یکی از برادران ، آپای مانی ، توسط یک جادوگر دریایی غول پیکر که عاشق او شد ربوده می شود. برادرش سری سووان و چند جنگجو می خواهند ...