پائولو در مواجهه با اصرار برادرش جوزف، که 25 سال است او را ندیده، تصمیم می گیرد که زندگی آرام و هماهنگ خود در کانادا را رها کند و در کنار بالین پدر خشن خود به مارسی بازگردد.
ماریوس 12 ساله سالهاست که پدرش را ندیده و دلش برای او بسیار تنگ شده است. ماری ، مادرش ، مدیر یک شرکت معتاد به کار ، می داند که هرگز با شوهر سابق خود آشتی نخواهد کرد. او باید کاری کند تا ناامیدی پسرش را برطرف کند اما چه ...