در ماه نوامبر سال 1833 ، ایالت میسوری چشم خود را بست زیرا صدها نفر از ساکنان مسالمت آمیز آن شب را شکار و از خانه های خود رانده شدند. در برابر این نزاع قریب الوقوع ، جوانی با بینش الهی رهبری می کند ...
جوشوا استید مردی ست ثروتمند که با همسر زیبای خود به میسوری بازمی گردد.با این حال ، گذشته را نمی توان جبران کرد. به زودی جاشوا درگیر شایعات ، فریب ها و خیانت هایی می شود که خانواده اش را از هم می پاشد.