داستان فرد میلیونری که سفری را به جنگلی دورافتاده آغاز می کند تا برادر گمشده همسرش را پیدا کند، اما در عوض یک دانشمند دیوانه را پیدا می کند که یک هیولای قارچی ایجاد کرده که از ساکنان محلی تغذیه می کند.
وقتی که رئیس آپاچیها به نام نانچز توسط سواره نظام دستگیر میشود، همسرش و پسر سفید پوستش توسط گروهبان هوک به شهر برده میشوند، اما نانچز از اسارت فرار کرده و تلاش میکند تا پسرش را پس بگیرد.
جان کورد گاوچران جوانی ست که به تازگی دوره محکومیت خود را پشت سر گذاشته و از زندان آزاد شده، او باید یه گله بزرگ دام را به فورت کلمسون برساند، هرچند فردی که او را استخدام کرده خیلی شبیهه مردی ست که پنج سال قبل به علت آسیب رساندن به اماکن تاریخی شهر در حال