در جریان موجی از جرایم محلی، دو برادر نقشه سرقت سادهای از جواهرفروشی ورشکسته خود را به امید جمعآوری پول بیمه میکشند. آنها به سرعت متوجه میشوند که حتی دقیقترین سرقتها هم آسان نیستند. نقشه "کپیکار" آنها زمانی از هم میپاشد که گروه سرقتی که از آنها تقلید میکنند برای انتقام به دنبال آنها میآیند و پلیس هم خیلی از آنها عقب نیست.
ریکی یک دانشمند جوان و آیندهدار است که فرمول تجربیاش سلولهای در حال مرگ را بازسازی میکند. از زمان فوت والدینش، ریکی سخت تلاش میکند تا بین کار و مراقبت از برادر کوچکترش جرمین تعادل برقرار کند. وقتی جرمین در یک تیراندازی خشونتآمیز در حین رانندگی کشته میشود، ریکی برای بازگرداندن او به زندگی، کاری غیرقابل تصور انجام میدهد. برادرش اکنون یک زامبی تشنه به خون است که در سراسر محله قتل عام به راه میاندازد. حالا نوبت اسکات، همکار ریکی و پسران محله است که جلوی جرمین را از کشتن و تبدیل شدن به ... بگیرند.
پس از گذراندن نه سال زندان به جرم قتل انتقامجویانه یکی از اعضای گروه خلافکار، دینو به خانه بازمیگردد. او بین وفاداری به خانوادهاش در گروه و وفاداری به همسر و دخترش گیر کرده است.
ادامه ی ماجراجویی های بارنی بامبل و دوستانش. بارنی به مدرسه ی علوم دینی رفته است و در این حین، اسکار و جیمی داروخانه ی عمومی او را اداره می کنند. دشمنان تلخ کام بارنی نیز از زندان آزاد شده اند و به دنبال انتقام جویی از او هستند.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...