شش دانشجوی کالج که در یک برنامه خدمات اجتماعی ثبت نام کرده اند، در یک روستای دورافتاده با یک راز وحشتناک روبرو می شوند که شامل یک رقصنده محلی مسحورکننده است.
یک مرد بیمار روانی باید با تاوان اعمال یک سیاستمدار فاسد اندونزیایی روبرو می شود زیرا به اشتباه متهم به قتل شده و تنها آرزوی او این است که دوباره دخترش را ببیند.
یک محافظ امنیتی در یک بار کارائوکه برای جمع آوری پول تلاش می کند تا دخترش را به بیرون از شهر بفرستد تا با مادربزرگش زندگی کند و بدهی هایش را با دلالش تسویه کند. او با یک عکاس مسن نقل مکان می کند و به او کمک می کند تا آخرین آرزوهایش را برآورده کند.
ساتریو (آریو بایو) و ناتاشا (کاریسا پوتری) در یک حادثه با هم آشنا شدند. ساتریو که به ناتاشا علاقه مند است تصمیم می گیرد به او کمک کند تا صاحب کتابی را که مادرش داده بود، پیدا کند، کتابی که معلوم می شود دفترچه خاطرات مردی به نام "پسر" است.
تجونیا دین زمانی که شوهرش تکو عمر در یک کمین کشته می شود رهبری را به عهده می گیرد. حضور کاریزماتیک دیِن و قدرت بقا، مردم محلی را به پیوستن و ادامه مخالفت خود با هلندی ها در آچه در سال 1896 تشویق می کند.