ژوئن 1944. یک گروه هفت نفره از مبارزان مقاومت هلندی مأموریت مهمی برای کمک به پیشروی متفقین به سمت اروپای اشغالی دریافت کردند. ماموریت اشتباه می شود و آنها شروع به شک می کنند که یک خائن در میان آنها وجود دارد.
یک محافظ امنیتی در یک بار کارائوکه برای جمع آوری پول تلاش می کند تا دخترش را به بیرون از شهر بفرستد تا با مادربزرگش زندگی کند و بدهی هایش را با دلالش تسویه کند. او با یک عکاس مسن نقل مکان می کند و به او کمک می کند تا آخرین آرزوهایش را برآورده کند.
رومی باید بعد از مدرسه پیش مادربزرگش، استین بماند. این موضوع بشدت کسل کننده است. مادربزرگ آرایشگرش سختگیر و عاشق سالنش است. اما حافظه مادربزرگ بهترین نیست و رومی جذاب میتواند به مشتریان و اقتصاد کمک کند.