مدیر هتل، ویلو، به زادگاه زیبایش در ویرجینیا بازمیگردد تا به خواهرش در برنامهریزی عروسی کریسمس در مسافرخانهای که زمانی متعلق به خانوادهاش بوده، کمک کند. او باید با مالک فعلی و پدر مجردش، دیوید، که میخواهد گذشته را فراموش کند، همکاری کند.
یک زن مطلقه در یک سایت دوستیابی آنلاین با همسر ایدهآل خود آشنا میشود، اما متوجه میشود که او یک کلاهبردار است که به دنبال نابودی زندگی اوست و وقتی زن تلاش میکند تا او را به سزای اعمالش برساند، به یک مزاحم خشن تبدیل میشود.
الا دشوود (ارین کراکوف) و خواهرش ماریان (کیمبرلی سوستاد) از علاقهمندان پروپاقرص کریسمس هستند و صاحب یک کسب و کار برنامهریزی مهمانی میباشند. یکی از مشتریان جدید آنها یک شرکت اسباببازیسازی است و آنها با ادوارد فریس (لوک مکفارلن)، مدیرعامل شرکت، توافق ندارند.
رایلی به دلیل یک اشتباه در شناسایی، شغل جدیدی برای خود دست و پا میکند و اولین ماموریتش همراهی با رئیس جدیدش در سفری برای نجات یک کارخانه اسباببازی ورشکسته است.
"آدرین تریپود" که رئیس یک کلینیک پوست و زیبایی است به جستجوی مربی خود، متخصص پوست دیوانه "آنتونی روگ" می رود. "روگ" پس از واقعه ای مصیبت بار که بوسیله لوازم آرایشی به وجود آمده ...
آلیشیا گلار (تیا موری) یک مربی مدرسه آشپزی است که هم آرزوهای واقعی شغلی و هم زندگی شخصی خود را کنار گذاشته است. اما در این تعطیلات، سرنوشت با او یار است. او برای شرکت در مسابقه آشپزی سالانه کرینگل در شهر دعوت میشود و از یک راز خانوادگی مطلع میشود که میتواند همه چیز را تغییر دهد و همان فرصت بزرگی باشد که برای تبدیل شدن به یک سرآشپز محترم مانند رئیس سابقش بابی (بادی والاسترو) به آن نیاز دارد. لوگان، سرآشپز آتشین مزاج و شاگرد کرینگل، در این مسابقه او را راهنمایی میکند.
زنی که بیش از حد کار میکند و هرگز برای هیچ کاری وقت ندارد، به طور غیرمنتظرهای در کریسمس شغلش را از دست میدهد. برادر بیبندوبارش او را به چالش میکشد تا به چیزهایی که قبلاً به آنها «نه» میگفته، «بله» بگوید.
براساس رمان کلاسیک لوئیزا می آلکات. وقتی دو پسر بیخانمان اهل بوستون خود را در پلامفیلد، یک مدرسه شبانهروزی روستایی که توسط جو و همسرش اداره میشود، مییابند، پسرها درسهای علمی و زندگی را میآموزند که هرگز فراموش نخواهند کرد.
دختری بنام جیمی سعی دارد با مادربزرگش تماس بگیرد ولی خبری از او نمیشود ، بنابراین به آپارتمان او در اوماهای نبراسکا میرود و متوجه حضور روحی خبیث میشود و ...
وقتی الکسِ عاشق بسکتبال از خیابان عبور میکند، جیک، نوجوان آسیایی-کانادایی، در این درام کلاسیکِ بلوغ در عصر دیجیتال، برای جلب توجه او، تلاش میکند تا به تیم بسکتبال بپیوندد.
Determined to "rescue" his pregnant daughter from an abortion clinic, a religious fanatic and his sons plan a violent assault - just as the doctors' suspect her pregnancy might not be of this world.
My name's Arthur, a huge Internet star who's just hit 3 million subs. While in the midst of throwing an epic party to celebrate, the universe had the balls to bring on the effing apocalypse and cut my night short. What was supposed to be a perfect hangover, has turned into an epic fight for survival.
Threatened with recapture after a prison escape, Martin Stechert takes a twelve-year-old as hostage. Soon, this kid, begins to admire "Stech" for his cheeky pranks against society and his desperate mission to make dreams come true.
It has been one year since the boys have become rich. Julian decided to keep the money safe, but when it comes time for everyone to get their share, the money is lost forever.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...