داستان یک زن کوزووئی که از گذشته سرکوب شده طولانی مدت خود تحت فشار بوده و تحت فشار خانواده قرار گرفته است تا از درمانگران عارف برای ناباروری کمک گیرد. لذا وی تلاش می کند تا انتظارات مادر شدن را با میراثی از وحشیگری دوران جنگ پایان دهد.
شوهر فهریجه از زمان جنگ در کوزوو مفقود شده است. او کسب و کار کوچک خود را راه اندازی می کند تا زندگی فرزندانش را تامین کند، اما در حالی که با جامعه مردسالارانه ای که از او حمایت نمی کند مبارزه می کند، با تصمیمی حیاتی روبرو می شود.
"هانا" که به مدت 14 سال در کوه های آلبانی بعنوان یک مرد زندگی میکرد، به ایتالیا نزد خواهرش که چندسال از او خبری نداشت می رود تا دوباره با هم ارتباط برقرار کنند و ...