داستان مدرسه ای که از دور آرام به نظر می رسد، اما نزاعی در پی قمار پس از مدتها اتفاق می افتد و آرامش را از همگان سلب می کند. یومکو جابامی در راس این نبرد می باشد.
تصادفی رخ داده که در آن مرد جوانی فوت شده و زن جوانی بینایی خود را از دست داده و نابینا می شود. او در شرف استخدامی پلیس بود اما حال مجال این کار نیست ...
“آراتا کایزگی” 27 ساله و بیکار است. او تصمیم میگیرذ تا در یک برنامهی تحقیقاتی شرکت کند و طی این برنامهی تحقیقاتی، دارویی مصرف میکند و تبدیل به پسری دبیرستانی شده و در دبیرستان عاشقِ دختری به اسم “چیزورو هیشیرو” میشود…
پس از اینکه والدینش طلاق گرفتند، سومیتومو شیما با مادرش زندگی میکند. او احساس بدی در زندگی با ناپدری اش داشت و او نمیتوانست با همکلاسی هایش در دبیرستان ارتباط برقرار کند ...
من در یک روز عالی در مدرسه و یک کتاب پیدا کردم که یک دفتر خاطرات بود که همکلاسی من، ساکورا یاماچی، به صورت مخفی نوشته بود. در داخل آن نوشته شده که به علت ...