«روي هابز» (ردفورد)، ستاره ي جوان بيس بال، راه هاي موفقيت را يکي پس از ديگري طي مي کند، اما زماني که زني به نام «هاري يت» (هرشي) به او در اتاق هتلي سوء قصد ...
تكزاس . سلطان دامدارى ، « تام دانسن » ( وين ) قصد دارد گلهاى را براى فروش به ايالتهاى شمالى ببرد . اما راه دشوارى را در پيش گرفته است و خيلى زود آدمهايش ...
برده ای به نام «اسپارتاکوس» به خاطر اندام ورزیده اش به عنوان گلادیاتور انتخاب می شود تا آموزش ببیند. مربی و تمامی ساکنان آن مکان که اسپارتاکوس در آن آموزش می بیند مردان خبیثی هستند ...
«جوزي ويلز» (ايست وود)، مزرعه دار اهل ميزوري، براي گرفتن انتقام از بين رفتن خانه و خانواده اش به دست سربازان شمالي طي جنگ هاي داخلي امريکا، به نيروهاي جنوبي ملحق مي شود و پس ...
"پاول شلدون" نویسنده رمانهای پرفروش در راه بازگشت به خانه اش تصادف می کند.او به شدت زخمی می شود اما توسط یک پرستار سابق نجات پیدا می کند.او که طرفدار سرسخت "پاول" است او را ...
وقتی همه گله داران "ویل اندرسون" کار خود را رها می کنند، او مجبور می شود برای هدایت گله خود از پسران جوان استفاده کند. آنها زیر نظر او کار مردانه را می آموزند و...
کوبا، دسامبر 1985. جک، قمار باز حرفه ای، با هاوانا ملاقات می کند تا یک بازی پوکر بزرگ را سازماندهی کند. اما در زمان ملاقات چشمش به زنی بنام روبرتا می افتد و عاشق او ...
یکی از سربازان سابق اتحاد تصمیم دارد مرتعش را به فروش رسانده و به همراه نامزدش به شرق سفر کند اما قیمت پائینی که به او پیشنهاد میشود او را وادار به تجدید نظر می ...
«داک مکوي» (مکويين) با کمک همسرش، «کارول» (مگرا) و سوداگري فاسد و قدرتمند به نام «جک بنيون» (جانسون) از زندان آزاد مي شود تا نقشه ي «بنيون» را براي سرقت از بانکي در يکي از ...
زندگی "اد اوکین" به گونه ای خارج از کنترل شده است. او نمی تواند بخوابد، همسرش به او خیانت کرده و شغلش نیز خسته کننده است. یک شب او شروع به رانندگی در لس آنجلس ...
"الا" زن مجردی است که از سوی خواستگار سابقش "جیکوب" تحت فشار قرار گرفته تا مزرعه اش را به او بفروشد. به همین خاطر "الا" از همسایه اش "فرانک" درخواست کمک میکند و...
ازدواج "پوئب آن نیلور" با "دون آندرا" توسط سواره نظام متوقف می شود."دون آندرا" از طریق رودخانه به تگزاس گریخته و با "سم هولیس" و دوست سرخپوست او "کرونک" که با خود سلاح حمل می ...
«آلوين ري استريت» (فارنزوورت)، پيرمرد هفتاد و سه ساله اي اهل لورنز ايالت آيوا، وقتي مي فهمد برادرش (استنتن) در بستر مرگ است، مي خواهد براي آخرين بار او را ببيند. اما چشم هايش ضعيف ...