داستان فیلم September 30, 1955 از آنجایی آغاز میشود که یکی از اسطورههای زندگی جیمی (این اسطوره کسی نیست جز جیمز دین) در تاریخ سی سپتامبر سال ۱۹۵۵ دار فانی را وداع میگوید. همین موضوع سبب میشود که دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه کوچکی، عصبانی شوند و ج
یک زن جوان که با ارواح در ارتباط است در یکی از مشاهداتش در دیدن ارواح، مشاهده می کند که یک آدمکش در حال کشتن یک افشاگر است. قاتل این موضوع را می فهمد به همین خاطر قصد دارد او را نیز بکشد. حال یگ پلیس شکاک، پدر مدیر وی و یک روزنامه نگار کنجکاو سعی می کنند
«آنتونیو سالیری» معتقد است که موسیقی موتزارت آوایی الهی است. آو آرزو می کرد همچون موتزارت یک موسیقیدان حرفه ای بود تا می توانست با نوشتن آهنگ، خدا را پرستش کند. اما او نمی تواند ...
پس از یک فاجعه هوایی،مکس کلین یکی از بازماندگان دچار تغییر شخصیتی می شود.او که دیگر نمی تواند با زندگی سابق خود و همسرش لائورا ارتباط برقرار کند،نوعی احساس شکست ناپذیری و خدا بودن پیدا ...
«ویکتور فرانکنستاین» (برانا) تحت تأثیر تجربه های استادش، «والد من» (کلیز)، دچار وسوسه ی چیرگی بر مرگ می شود. وقتی ولگردی (دنیرو) «والدمن» را می کشد و به دار آویخته می شود، «ویکتور» مغز «والدمن» ...
«فرانک باکمن» (روباردز جونير) ريش سفيد يک خانواده ي بزرگ و پر جمعيت است و چهار فرزند به نام هاي «جيل» (مارتين)، «هلن» (ويست)، «سوزان» (کوزاک)، «لري» (هالسي) دارد. اين چهار نفر نيز فرزنداني دارند ...
داستان فیلم دررابطه با پسر بچه ای که در دوران کودکیش مادرش توسط فرد ناشناسی به قتل رسیده پدرش مرد سخت گیریست که عرصه زندگی را برای اون تنگ کرده است و مشکلات و مسائل ...
یک روز صبح یک مأمور به نظر معمولی و کاملا منزوی آی آر اس به نام «هارولد کریک» شروع به شنیدن صدای زنی می کند که هر حرکت او را با جزئیات دقیق و هشدار ...