In a small village in Leon, Spain, María José (Macarena Gomez) prepares to end her life after failing to get over the suicide of her bullied son years before. Everything changes when she receives a visit from Lucía, a strange little girl who could be connected to a local legend about stopping an impending apocalypse. With the enigmatic girl by her side, María José faces the corrupt community, overloaded with sadistic secrets and immoral lies.
در دنیای عجیب و غریب امروزی که که افراد هر لحظه رنگ عوض می کنند ،سوالی چالش برانگیز ایجاد می شود : یعنی یافتن شخصی که شما را همانطور که هستید بپذیرد. گاهی اوقات، این بدان معناست که ابتدا خود را پیدا کنید.
خانواده ی در دل جنگل و در کلبه متروک برای برگزاری جشن آخر سال آماده میشوند، ناگهان دوره گردی مرموز وارد خانه میشود؛ او ادعا میکند که خداوند است و نسل بشر سپیده دم فردا منقرض خواهد شد. البته دو نفر زنده خواهند ماند و از این خانواده میخواهد که آن دو نفر را
ویکتور پسر خردسالی است که کنار جاده پیدا میشود. او توانایی حرف زدن و شنیدن را از دست داده است اما میتواند با استفاده از علائم نگارشی منظور خود را بفهماند. ویکتور ادعا میکند زمانی ...
بر اساس اتفاقات واقعی، فرانسس بویکس زندانی اسپانیایی است که در کمپ اتریشیها است و تلاش میکند تا شواهد ترسناکی که در درون این زندان واقع است را حفظ کند.
بوی مردی جوان است که شغل جدیدی را به عنوان راننده شروع کرده، در حالی که با اضطراب بسیار در انتظار خبری از طرف نامزدش است که میتواند زندگی هر دوی آنها را تغییر دهد. ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...