داستان رایان، یک معلم مدرسه ابتدایی که متوجه می شود کور رنگ است. میشل، اپتومتریست و مادر یکی از دانشآموزانش، کمک میکند تا در تعطیلات به زندگی او رنگ ببخشد.
داستان خون آشامی به نام آنا که مردی جذاب، جوان و بی پروایی به نام رابی را که در حال بهبودی پس از ترک الکل می باشد را ملاقات می کند، تصمیم می گیرد از خون اشام بودن دوری کرده و به انسانیت روی آورد.