زوجی با نامهای ورونیکا و آنتونی، تصمی میگیرند که ماه عسل شان را در خانهای اجازهای واقع در محلهای ساکت و نزدیک ساحل، بگذرانند. اتفاقاتی رخ میدهد و این زوج متوجه میشوند که خانهی مذکور، دارای رازهای ترسناکیست. به نظر میرسد که وحشتی بزرگ انتظار آنه
جوانی موفق، مجبور میشود که برای کمک به پدر خود، به شهر کوچکی در تگزاس بازگردد. پدر این جوان مریض است و از فرزند خود درخواست دارد که شغل و کسب و کار خانوادگی آنها را بر عهده بگیرد. از طرفی دیگر ...
دوماس بیچ، اپراتور زندان، ارتشی از روبات ها را می سازد که می توانند از تجربه و داستان ها درس بگیرند. وی سپس آقای سیمز را برای گفتن داستان استخدام می کند که به ربات ها کمک می کند تا مجرمان را پیدا کنند.