کادی هرون در مدرسه جدیدش، در گروه دختران درجه یک «پلاستیکس» (Plastics)، بسیار موفق است. اما همه چیز وقتی تغییر میکند که او اشتباه میکند و عاشق آرون ساموئلس، دوست پسر سابق «رجینا جورج» (Plastics Regina George)، میشود.
داستان چهار دوست آسیایی-آمریکایی که با هم پیوند می خورند و حقیقت معنای شناخت و دوست داشتن شما را کشف می کنند، در حالی که آنها در آسیا در جستجوی یکی از مادران متولد شده خود سفر می کنند.
77 years after the bombing of Hiroshima, a malevolent force lingers at the site of nuclear calamity. Those who encounter this vengeful spirit are forever consumed by its wrath.
مدل و اینفلوئنسری به نام اولیویا همواره به پیشرفت در حرفهی خود میاندیشد. او درگیر جاه طلبی شده و این موضوع سبب میشود که دست به انجام عملی بسیار عجیب بزند. عملی که سبب بروز اتفاقات وحشتناکی می شود و ....
در سال 1997 در طی بحران آی ام اف، دو نفر در یک برنامه ی رادیویی با هم آشنا شده و برای هم داستان هایی تعریف می کنند. این دو عاشق هم شده اما متاسفانه بخت با آن ها یار نیست.
یک پدر دختر خردسال خود را تنها برای کشف یک بیماری که مردم را به دیوانگی وحشی سوق داده به اردو می برد. با دختر کوچکش که اکنون گم شده و دسته مردم عفونی اطراف خانه متحرکش، پدر باید برای پیدا کردن و نجات دخترش باید از مهارت های بقاء، نبوغ و قاطعیت استفاده کند …
Summary: On their last day of summer, four high-school girls confront sex, violence and their uncertain future as they struggle to reconcile a rebellious youth with impending adulthood.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...