داستان فیلم درباره یک مادر مجرد و یک بازیکن حرفهای فوتبال است که پس از مصدومیت و وقفه در دوران حرفهای مادرش، دوباره در زمین فوتبال دخترش با هم ملاقات میکنند.
میراندا اردوگاهی را برای افرادی که به تازگی دل شکسته شده اند، برپا می کند. به محض ارتباط با فرد جدیدی به نام "بن" که دست بر قضا خبرنگار است، وی در صدد تحقیق درباره ی این موضوع که آیا اردوگاه وی کلاهبرداری است یا خیر، دست به کار می شود.
الیزابت یک معلم واقع گرا و داناوان یک تاجر نیویورکی محتاط است. آن ها از نظر شخصیتی با هم تفاوت های زیادی دارند و این بدان معناست که نامزدی و ازدواج آن ها امری غیر قابل پیش بینی نیست.
جس و تد از کودکی بهترین دوست هم بودند. وقتی تد با یک دختر دیگر نامزد می شود و از جس می خواهد که برنامه عروسی اش را تنظیم کند، همه چیز پیچیده می شود. اگرچه جس تمام تلاش خود را می کند تا یک اتفاق زیبا خلق کند، احساسات واقعی او نسبت به تد همیشه مانع آن می شود...
الیزابت اسکات زنی تنها بهمراه سگش می باشد که از زندگی یکنواخت خود خسته شده است. یک روز او به طور اتفاقی در مراسم نمایش سگ های نیویورک با مردی آشنا می شود که بنظر می آید خیلی با هم تفاهم دارند…
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...