داستان روزنامه نگاری به نام جولیا که به خانه برمی گردد اما متوجه می شود که دوست دوران کودکی اش یک هزارتوی بزرگ برفی ساخته که او را وادار می کند تا راهی برای عشق واقعی پیدا کند.
کِلی درشهری کوچک شیرینی پزی می کند. او برای رقابت در یک برنامه ی آشپزی به نیویورک دعوت شده و این اتفاق او را به شدت غافلگیر می کند اما چیزی که بیش از این باعث غافلگیری او می شود ملاقاتش با نامزد سابقش است...