یک ملوان سوئدی، خسته از کار در موتورخانه ی پر سر و صدا و کشتی که "کارخانه ای شناور پر از آدم های دیوانه" است، در لیسبون پیاده شده، اتاقی کرایه می کند، و در آن جا به بطالت وقت می گذراند. او از آن جا برای معشوقه ی خود نامه می فرستد و از نامه هایش از سفیدی ش
الکساندر نویسنده مشهور به شدت بیمار است و خود را برای مرگ آماده می کند.او به طور اتفاقی با پسر بچه ای آشنا می شود که به طور غیرقانونی از آلبانی مهاجرت کرده است.او تصمیم ...
"برونو"، پس از بازگشت از یک سفر کاری به فنلاند، متوجه می شود همسرش "ماریان" می خواهد او از همسر و فرزندش دوری کند. تلاشی با تنهایی و کنار آمدن با شرایط جدید به وجود ...
تام ریپلی معامله ای خوب با یک جاعل اشیاء هنری کرده است. جاعل نقاشی می سازد و تام آنها را می فروشد. اما یک همکار تبهکار دیگر می خواهد تام پایش را از این فراتر ...
ای کارگردان آمریکایی یونانی تبار،در حال ساخت فیلمی است که داستان او و خانواده اش را بیان می کند.شخصیت اصلی فیلم او النی است کسی که عشق مطلق را خواستار است.از طرفی فیلم سفری طولانی ...
«میشل برگ» پسری که در سنین نوجوانی عاشق و همخانهی زن میانسالی بنام «هانا» (کیت وینسلت) میشود. روابط عاشقانه ی آن ها روز به روز بیشتر میشود، ولی پس از چند سال هنگامی که میشل ...
سال 1938 رومانی.دومنیک ماتی پروفسور هفتاد ساله زبان و فلسفه به خودکشی فکر می کند،عشق زندگی اش مرده و بزرگترین کار حرفه ای خود را نمی تواند به پایان برساند.اما صاعقه ای با او برخورد ...
در زمان حمله ارتش روسیه به یک شهر آلمانی "مارکویسه" دختر یک کلنل آلمانی توسط گروهی از سربازان روسی مورد هجوم قرار می گیرد.یک کنت روسی که به کمک او می رود عاشقش می شود.او ...
بری کوهلر شکارچی جوان نازیها،گروهی از افسران سابق اس اس را که در پاراگوئه قرار ملاقات دارند ردگیری می کند.نازیها که توسط دکتر منگله رهبر می شوند در حال برنامه ریزی چیزی هستند.شکارچی سالخورده نازیها،ازرا ...
کويت، سال 1991. «سرگرد بنت مارکو» (واشينگتن) و «گروهبان ريموند شا» (شرايبر) طي عملياتي غافل گير مي شوند و آن ها را به آزمايشگاهي مخفي مي برند و شست و شوي مغزي مي دهند... واشينگتن،
یک شهروند محترم و باافتخار به نام نیلز در طول زمستان وحشی، وظیفه برف روبی از روی کوه ها را دارد. اما زمانی که پسرش اشتباهاً به قتل می رسد، او وارد عمل می شود ...
"مردی به اسم هافمن" که در شک شب منتظر رسیدن همسرش از کار می باشد، با دیر کردنش نگران شده و به محل کار همسرش می رود. پلیس هم آنجاست و دور حلقه ای از طرفداران اصلاحات اساسی حلقه زده است. هافمن از بین آنها فرار کرده و به داخل ساختمان می رود اما ضربه ای به سر