داستان فردی به نام کلیر که در تلاش است تا غم از دست دادن فرزندش را هضم کند. این موضوع برای کلیر بسیار سخت است و در همین حال، وی نسبت به شوهرش مشکوک میشود. کلیر معتقد است که همسرش در حال خیانت به او است و به با زن جوان دیگری به نام آنژی، رابطه دارد.
جوزی و جک رابرن که در یک عمارت قدیمی در پنسیلوانیا و خانه هایشان که توسط استاد استبدادی خود آموزش و پرورش یافته اند، هرگز به کسی وابسته نبودند بلکه به یکدیگر وابسته بودند.
در خیابانی از حومه شهر, یک پرستار بچه باید از یک پسربچه 12 ساله در برابر مزاحمان دفاع کند، تتها برای اینکه کشف کند که این چیزی فراتر از یک تهاجم خانگی است.....