"سم لیون" بچه ای سر راهی که در سیرک بزرگ شده است، پس از یک حادثه به تجارت روی می آورد. با این وجود، پس از رسیدن به سن پنجاه سالگی خسته شده و تصمیم به گیرد به دریا بزند...
روایت فردی الکلی و مأیوس که وقتی با زنی عجیب و غریب در کالسکه راه آهن روبرو می شود، به یک نقطه عطف در زندگی خود می رسد: عاشق یکدیگر می شوند اما، زن ترکش می کند...
"مارگارت" همسر خونسرد یک دیپلمات بریتانیایی است که به همراه پسرشان "نلسون" به فرانسه فرستاده می شوند. او شامپانزه ای از باغ وحش را به خانه آورده و به عنوان معشوق خود انتخاب می کند ...
"هلنا" یک متخصص بیهوشی است که دائم قرص ضدافسردگی مصرف می کند. او هر شب در خیابان بیاریتز (فرانسه) قدم می زند. او که عشقش را نزدیک به یک سال پیش از دست داده دیگر فکر نمی کند بتواند عاشق فرد دیگری شود. اما با عاشق شدن دوباره و بهبودی بیماریش همه چیز عوض می
پیر لاچنی مدرس و ناشری شناخته شده نزدیک به ده سال است که با فرانسا ازدواج کرده و پدر سابینه است.او با نیکول یک مهماندار هواپیما آشنا می شود.آنها وارد رابطه ای مخفیانه می شوند ...
پاریس سال 1942. لوکاس استینر یهودی مجبور است کشور را ترک کند. همسر او ماریون که بازیگر است، تئاتر را مدیریت می کند. او تلاش می کند با اجرای نمایشی، تئاتر را زنده نگه دارد. ...
پاريس، سال 1912. دو نويسنده، » ژول « ( ورنر )، آلمانى خجالتى و » ژيم « ( سره ) كه پاريسى خوشمشربى است، شيفتهى تصوير سنگى باستانى يك زن مىشوند. آن دو وقتى با ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...