آج شروع به خواب دیدن مرگ والدینش می کند. او تصمیم می گیرد به همراه برادرش و خانواده برادرش به محل کشته شدن آنها برگردد. اما افسانه ها می گویند چیزی مرموز در این جنگل ها پرسه می زند.
ونسا همیشه در دنیای دوستیابی با مشکلاتی روبرو بوده است، اصلا مهم نیست که اکنون در خانه خود محبوس شود. او به زودی متوجه میشود که چقدر میتوانید با قرار ملاقات از طریق وبکم کنار بیایید، اما آیا عشقی که او احساس میکند حقیقت دارد یا فقط یک نسخه تحریف شده ا
در 31 اکتبر، دو نوجوان در شهری کوچک تصادفا شیطانی را بیدار میکنند که برای چندین دهه خفته بوده است. آنها در شب وحشتناک موش و گربه ای هالووین، مجبور به نجات جان خود از دست هیولایی به نام "بابی عصبانی" می شوند...