داستان دو رقیب تجاری به نام های میراندا و پل که با شیطنت یکدیگر را تحقیر می کنند. آنها با هم در یک مراسم خیریه همکاری می کنند و احساسی ناخواسته در قلبشان جوانه می زند.
آکیلا براون کودکسرباز، یک پسر پانزده ساله جامائیکایی را در حین یک سرقت مسلحانه دستگیر میکند، اما در یک شب طاقتفرسا آکیلا با چرخهای از خشونت نسلی که فکر میکرد از آن فرار کرده روبرو میشود.
بابا نوئل فهمید که کودکان بیش از حد حریص شده اند و باید قبل از لغو تعطیلات مورد علاقه خود خلاف آن را ثابت کند. ماموریت او این است که به دو کودک اصلاح ناپذیر اهمیت صدقه دادن را بیاموزد.
الکساندرا که در حال سپری کردن یک طلاق سخت از شوهر تاجرش است، به خانه قدیمی دوران کودکی برمیگردد، جایی که باید شرایط حاکم بر قتل عمه اش توسط مادر دیوانه اش دوباره مرور کند...
کويت، سال 1991. «سرگرد بنت مارکو» (واشينگتن) و «گروهبان ريموند شا» (شرايبر) طي عملياتي غافل گير مي شوند و آن ها را به آزمايشگاهي مخفي مي برند و شست و شوي مغزي مي دهند... واشينگتن،