شانکار که با مادر بیوهش زندگی فقیرانهای را سپری میکند، برای پول درآوردن اسباب بازی میفروشد اما به الکل اعتیاد دارد. او به پارواتی علاقه مند میشود، که او هم همچنین زندگی فقیرانهای دارد و با برادر ناتنیاش، جاگات نارایان، و همسر برادرش زندگی میکند.
یک دختر ناشنوای پاکستانی در هند گم می شود و هیچ راه برگشتی پیش رویش نیست. یک مرد متعهد و بزرگوار به خود قول می دهد تا او را به سرزمین مادری اش نزد خانواده ...