واتسون و اسمیت ، افرادی هستند که در ریلهای تیغهای زندگی میکنند. همه چیز به نظر آرام و خوب میرسد تا اینکه قتلهای وحشیانهی برخی از مقامات عالی شهر، اواضع را وخیم میکند. چنین موضوعی فشاری را بر روی FBI اعمال میکند. آنها تصمیم میگیرند که ....
دو کارآگاه برای از پای در آوردن یک سازمان تبهکاری، در این سازمان نفوذ کرده و جاسوسی می کنند. سی سال بعد از کشته شدن فرمانده شان، دقیقا همان فردی که برای کشتنش در این سازمان نفوذ کرده بودند آن ها را استخدام می کند. اکنون این دو کارآگاه در خیابان های دیتروی
"دآندره اسمیت" 27ساله ،همسر والتر اسمیت تاجر برجسته، مستأصل از خیانتهای همسرش درصدد انتقام برمی آید. او که به صمیمی ترین دوستش، نولا، که یک رقاص است، اعتماد دارد...
استان یک پسر جوان و باهوش بهنام کلت لایفستون را روایت میکند که زندگی آرام و نرمالی دارد ، اما درست زمانی که درحال گذراندن دورههای خلبانی است تا گواهینامهاش را بگیرد ، زندگی مادرش به خطر میافتد ، اکنون او باید با کمک یک سگ ولگرد و باهوش بهنام اوریو و