C'est l'histoire de quatre potes, quatre petits Français : le Grec (l'ostéopathe), Fifi (qui vit chez sa mère, concierge), Fortuné (l'Antillais qui travaille à la Cogex), et Freddy (le flambeur). Ils fréquentent assidument un PMU parisien, Le Balto. Fatigués de perdre le peu qu'ils ont, ils veulent arrêter de jouer au Turf Oui mais, selon la devise bien connue des turfistes : Jour de perte, veille de gain, le destin frappe au carreau ! Un destin qui porte des costumes de grand faiseur, un joueur
"ژاک" که قرار است با هواپیما سفر کند، از طرف "پائول" می پذیرد بسته ای را منتقل کند. او قرار است بسته را به خانه او که همراه دو دوستش زندگی می کند تحویل بدهد. اما او فراموش می کند به دوستانش اطلاع دهد و برای یک سفر کاری به تایلند می رود و...
Paul Narboni remembers his happy childhood in Algeria before leaving the country in 1954. With his family, he then arrives in Marseille before reaching Paris. His father Albert, a grocer, will have to adapt to this new country.
زنی سالخورده به نام "برت" خانه اش را ترک می کند تا با دخترش "امیلی" زندگی کند."امیلی" و برادرش "آنتون" از سه سال پیش که جدا شده اند یکدیگر را ندیده اند اما "امیلی" او ...
چهار دوست در موقعیتهای سخت به یکدیگر کمک می کنند."اتین" ازدواج موفقی دارد اما وقتی زنی جوان را مشاهده می کند،تصویرش او را تنها نمی گذارد.حتی وقتی دوستش به خانه بازگشته و متوجه می شود ...
رومين فوبرت، 39 ساله، مجرد، عكس بردار پزشكي و كمي خيالي مواج است. تنها دوستا و دكترش "دميتري زونكا" فكر ميكند مي داند كه درمان رومين زمان مي برد، اما...
در پاییز سال 1963، "آنه" به دوران نوجوانی خود می رسد. او در پاریس به همراه مادر و خواهر بزرگتر خود "فردریک" زندگی می کند. آنها به تازگی از تعطیلات تابستانی در ساحل به همراه ...
"مارتین" در سن بیست سالگی زادگاه خود را ترک کرده و به پاریس می رود، جائی که که تبدیل به یک مدل می شود. او با "آلیس"، دوست برادرش دیدار کرده و عاشق او می ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...