شاهزاده خوش تیپ ، باهوش و جذاب ویلیام ، پسر ارشد چارلز شاهزاده ولز ، اولین دانشجوی سلطنتی سنت اندروز ، قدیمی ترین دانشگاه اسکاتلند می شود ، با این امید که بتواند تماس با مطبوعات را که مادرش را آزار می داد ، به حداقل برساند. حلقه درونی ویلیام ، هم اتونیانی ها و هم اتاقی بازیگوش و مقاومت ناپذیر ایان ماسگراو ، با دختر صنعتگر مایکل میدلتون ، کیت ، که دوست دختر همیشگی او می شود ، بزرگ شده است. شاهزاده چارلز همه آنها را تأیید می کند. در طول آموزشهای طولانی ویلیام ، مطبوعات "وایتی کتی" را متمرکز می کنند ، که اگر ویلیام به او پایبند بماند شک می کند.
به نظر می رسد "سوزان رایت" ، زن زیبای تگزاسی، یک زندگی شاد و مرفهی با شوهر عاشق پیشه اش"جف"، دو کودک زیبا و خانواده و دوستان نزدیک داشته است. اما در سال 2003، شش سال پس از ازدواج آنها، زندگی سراسر خوشبختی شان هنگامی که "جف" میمیرد، از هم میپاشد...
مت، پسر یکی از خانواده های مشهور جادوگری، طبق دستور شورای جادوگران باید با بهترین دوستش لیزی ازدواج کند. اما وقتی مت، روانشناسی به نام سارا را ملاقات میکند، قدرتش را از دست میدهد و سارا میفهمد که او به طور غیرمنتظرهای قدرت جادویی بدست آورده است.
زنی یک سال در زمان به عقب میرود تا اشتباهات کریسمس سال گذشته را جبران کند و جلوی جدایی از نامزدش را بگیرد, اما متوجه میشود این کار به آسانی که فکر میکرده شدنی نیست...
این فیلم درباره دو برادر می باشد که هر دوی آنها عاشق یک دختر می شوند اما این دختر توسط یک کارتل بزرگ مواد مخدر دزدیده می شود و حال این دو برادر می بایستی ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...